اگر شما از آن دسته افرادی باشید که به تازگی کسب و کاری به راه انداختهاند. گفتههای زیر حتماً به شما و پیشرفت کسب و کارتان کمک خواهد کرد.
همه کاسبان چه آنهایی که تازه وارد عرصه تجارت شدهاند و چه آنهایی که کهنهکار و با تجربهاند، در پی جلب مشتریان بیشتر و بیشتر هستند چرا که مشتریان از ارکان اصلی بقای یک کسب و کار و توسعه آن میباشند.
http://www.vahidthinktank.com/books/2.htm
سازمانها براین باورند که نیروی انسانی به عنوان منبع اصلی ایجاد ارزش در سازمان و به عنوان مزیت رقابتی مطرح است. درچنین شرایطی حفظ نیروی انسانی و ایجاد انگیزه درجهت افزایش روزافزون بهره وری درکار با استفاده از مکانیسم های مختلف از جمله پاداش از اهم وظایف هر سازمان است. دراین مقاله سعی می شود با ارائه مفهوم پاداش، انواع آن و سیستم های مختلف پاداش و مدیریت پاداش گامی درجهت آشنایی با این کارکرد مهم برداشته شود.
ادامه مطلب ...پرویز درگی
استاد دانشگاه، مشاور و محقق بازاریابی
بنگاه های اقتصادی را از یک منظر می توان به سه دسته تقسیم کرد:
۱) موج سازان:
منظور شرکت هایی هستند که همواره نوآور بوده و استراتژی آن ها این است که اگر قرار است موجی بیاید ما باید سازنده آن باشیم.
بدیهی است که این شرکت ها از قدرت تحمل شکست بالایی برخوردارند و ضمن بهره مندی از نیروهای خلاق و مدیران جسور به صورت دایم در جست وجوی پاسخ به نیازهای بشر با ارائه محصولات جدید هستند.هر چند آمارها نشان می دهند که قسمت اعظم محصولات نو تا به حال در دنیا شکست خورده اند اما باز هم موج سازان به علت بهره مندی از محصولات موفق شان ریسک شکست را هم می پذیرند.
نویسنده:
نادر عشقی پور*
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی – گرایش بازاریابی
دانشگاه آزاد اسلامی – واحد علوم و تحقیقات تهران
چکیده:
پاسخ به این پرسش که افراد چرا و چگونه به یک نام تجاری با شخصیتی خاص علاقه نشان می دهند و آن نام تجاری را انتخاب می کنند، می تواند به عنوان ابزاری قدرتمند در دستان مدیران نام تجاری، برای ایجاد و افزایش در ارزش نام تجاری تلقی شود. در سالهای اخیر، درک دلایل جاذبه ی شخصیت نام تجاری برای مشتریان، یکی از حوزه های مورد علاقه ی محققان در زمینه ی تحقیقات رفتار مصرف کننده بوده است. این موضوع که اغلب مصرف کنندگان به طور خودکار شخصیتی را به نام تجاری نسبت می دهند، یک نمود اساسی در مورد مصرف نمادگرایانه است. دراین زمینه، توجه قابل ملاحظه ای به ساختار شخصیتی نام تجاری جلب شده است.
در زمینه ی شخصیت نام تجاری چندین مقاله ی تحقیقاتی جالب توجه و پیشگام به رشته ی تحریر در آمده است، اما مقاله ی جنیفر آکر (۱۹۹۷) با عنوان “ابعاد شخصیت نام تجاری” توانست جنبش نوینی را در این زمینه پایه گذاری کند. این مقاله چهارچوب نظری و روشهای نوینی را در زمینه ی مفهوم شخصیت نام تجاری عرضه نمود که اعتبار آن توسط بسیاری از مطالعات بعدی مورد تایید قرار گرفت و این مفهوم بسط داده شد. مقاله پیش رو مروری بر مقالات و مطالب مرتبط در حوزه ی مفهوم شخصیت نام تجاری است که با نگاهی به مفروضات، ساختار نظری و حوزه های کاربردی به تشریح مفهوم شخصیت نام تجاری و چگونگی ایجاد تمایز و جایگاه سازی نام تجاری از طریق استفاده از این مفهوم می پردازد.
واژگان کلیدی:
نام تجاری – شخصیت – شخصیت نام تجاری – مصرف نمادگرایانه – مدیریت نام تجاری
مترجم : سیمین موحد
چکیده
در این مقاله تحولات جوامع در گذار از عصر صنعت به عصر اطلاعات بررسی میشود؛ عصری که در آن تاکید بی سابقه ای بر دانش و توانمندیهای فردی نهاده میشود. همچنین تمایز بین داده ها و اطلاعات در رایانه ها مد نظر قرار گرفته و گذار به سطوح عالیتر پردازش اطلاعات و ظهور سیستمهای شبه هوشمند پشتیبان تصمیم مطالعه میشود. درآینده پرورش سرمایه انسانی یکی از الزامات بنیادی موفقیت سازمانهای دانش بنیان خواهد بود. در چنین سازمان هایی، روشهای سنتی کنترل سلسله مراتبی کارکنان و قدرتمداری جای خود را به رهبری جمعی و گسترده ای میدهد که در آن ساختار های شبکه ای حرف اول را می زنند.
مدیریت بر مبنای هدف نخستین بار در سال ۱۹۵۴ توسط “پیتر دراکر” موضوعیت یافت. ایشان در کتاب خود مینویسند: در این زمان آنچه سازمانها بدان نیاز دارند، سیستمی از مدیریت است که کوششهای گروهی را شکل بخشد و تلفیقی بین هدفهای فردی و سازمانی بوجود آورد و آنها را بایکدیگر هماهنگ سازد. مدیریت بر مبنای هدف تنها سیستمی است که برآورد این نیاز را امکانپذیر میسازد. اصولاً مدیریت بر مبنای هدف یک کوشش برنامهریزی است و توجه آن به نتایج عملیات می باشد به همین علت مدیریت بر مبنای هدف و نتیجه عمومیت یافته است. تجربه نشان داده است در بسیاری از سازمانها برنامهها در طول سال یک یا دو بار تدوین شده و بین مدیران توزیع می گردد و مدیران پس از مدتی این برنامهها را رها نموده و کار همیشگی خود را دنبال میکنند. چرا که برنامهها به طرحها، پروژهها و گامهای مشخص و عملیاتی تبدیل نشدهاند، در چنین حالتی برنامهریزی هیچگونه تأثیری نخواهد داشت.
ادامه مطلب ...منبع: مجله خلاقیت
کسانی می توانند توانمند و پیروز شوند که ببینند آنچه را که دیگران به آن توجه ندارند. ایشان برای تجارت و کسب و کار الکترونیک (E-Business) ارزش خاصی قایلند و آینده ثروت را در آن می بینند و توصیه می کنند جوانان به جای پرداختن به چت و شبکه های اجتماعی سعی بر استفاده از این امکانات برای کسب درآمد و سودآوری داشته باشند.
از نظر دکتر روستا، پدر بازاریابی نوین ایران، رسیدن به ثروت در مدت زمانی کوتاه حتی در ایران زیاد سخت نیست. فقط رمز و رازی دارد؛ با هم این رمز و راز را می خوانیم:
مولفان :تریویس برادبری و جین گریوز
ترجم :هادی ابراهیمی – ناشر نسل نو اندیش
خلاصه کتاب :مهین کوشک آباد
به راستی هوش هیجانی (EQ )چیست؟قدمت توضیحات مربوط به هوش هیجانی تا حدودی به قدمت گزارش ها و توصیفات ر فتار انسان است . در کتاب های فلاسفه ی یونان باستان ،آثار شکسپیر و توماس جفرسون ،متون روان سناسی مدرن ،جنبه های احساسی –عاطفی تفکر و تعقل همواره به عنوان اصول اساسی و زیر بنایی طبیعت انسان مورد بحث وگفتگو بوده است .افرادی که مهارت هوش هیجانی را در خود پرورش داد هاند ،در واقع این قابلیت و توانایی منحصرر به فرد را داشته اند تا به جایی از رشد و خود شکوفایی برسند که از دیگران ساخته نبود ه است .
هوش هیجانی آن جنبه ی مرموز و اسرار آمیز از وجود هر یک از ماست که تا حدی نا معمول و نا محسوس است و شاید نتوان با چشم سر آن را دید یا لمس کرد . هوش هیجانی در برگیرند ه ی تمامی مهارت های رفتاری ،کنار آمدن با پیچیدگی های اجتماعی و تصمیم گیری هایی شخصی است که به نتایج مثبت و مطلوب می انجامد .مفهوم هوش هیجانی توضیح می دهد که چرا دو نفر با IQ مساوی می توانند به سطح کاملا متفاوتی از پیشرفت و خوشبختی برسند .هوش هیجانی به آن دسته از جنبه های زیر بنایی رفتار فردی اشاره دارد که به طور کامل با توانایی های عقلانی و تفکری او متفاوت است .تا به حال هیچ گونه ارتباط مستقیمی میان IQ و EQ مشاهده نشده است . هرگز نمی توان هوش هیجانی را فقط با اتکا به هوش استعداد تحصیلی او پیش بینی یا اندازه گیری کرد .تا همین اواخر این واقعیت اخباری بس جدی و تکان دهنده محسوب می شد ،زیرا هوش شناختی یا تحصیلی (IQ )انعطاف پذیر یا به عبارتی تغییر پذیر نیست . به عنوان مثال ،IQ پایین فردی که مثلا در اثر حادثه ای غیر قابل برگشت نظیر آسیب مغزی در تولد شکل گرفته باشد ،قابل برگشت ،اصلاح یا تغییر نیست .شما با یاد گیری بیشتر یا افزایش معلومات یا محفوظات ذهنی خود با هوش تر نمی شوید هوش یا استعداد تحصیلی (هوش شناختی )قابلیت و توانایی شما در یادگیری و آموختن است .به عنوان مثال ،میزان IQدر پانزده سالگی درست به همان میزانی است که در پنجاه سالگی خواهد بود .
ادامه مطلب ...نویسنده:
سید حسین جلالی فریزهندی
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی بین الملل، دانشگاه علامه طباطبایی
Shj369@gmail.com
چکیده
پیاده سازی و اجرای استراتژی در سازمان ها به سبب ماهیت عملیاتی و وابستگی به عنصر تجربه در میان دیگر اجزای فرایند مدیریت استراتژیک، حجم کمتری از تحقیقات و مدل های نظری را به خود اختصاص داده است، با اینحال برنامه و طرحی که با صرف زمان و هزینه ی هنگفتی تهیه شده باشد اما در عمل با مشکلات فراوانی روبرو شده و جنبه ی عملیاتی نیابد، فاقد ارزش است. با در نظر گرفتن نقش حیاتی بازاریابی در تدوام فعالیت های سازمان و اهمیت برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک بازاریابی، ضرورت توجه به فرایند اجرای برنامه ریزی و استراتژی های بازاریابی بیش از پیش نمایان می شود. در این مقاله کوشیده شده است تا با بررسی موانع جاری سازی استراتژی های بازاریابی راهکارهایی کاربردی برای غلبه بر موانع پیاده سازی استراتژی ها ارائه گردد و دیدی کلی نسبت به اجرای استراتژی های بازاریابی پدید آید.
کلمات کلیدی: استراتژی بازاریابی[۱]، اجرای استراتژی[۲]، موانع اجرایی[۳]
بروس کاچر – آدام اسنایدر
خلاصه کتاب: ترجمه : دکتر محمد لگزیان
گردآورندگان : الهام رسایی – تهمینه مرادیان پور
بخش اول: باکارکنان همانند بچه ها رفتارمی شود.
مقدمه:کارکنان از مدیران متنفرند. اگر چه تنفر واژه خشنی است اما در این مورد واژه مناسبی است. به نظر می رسد کارکنان از مدیران متنفرند چون احساس می کنند با آنها با بی احترامی رفتار می شود.آنها به چیزهایی که مدیریت به آنها می گوید اعتماد ندارند. احساس می کنند به آنها حقوق کمی پرداخته می شود و درآمدشان به دلیل پرداخت اجباری هزینه های بازنشستگی و خدمات درمانی بطور مدام در حال کاهش است. آنها همچنین معتقدند که شغلشان تأثیری منفی بر کیفیت زندگیشان دارد. اغلب آنان در مواجهه با اینگونه نگرانی ها در خودشان احساس ناتوانی می کنند و این باعث افزایش ناکامیشان می شود. آنها بطور جدی نگران از دست دادن شغلشان هستند و معتقدند حتی اگر بتوانند کار جدیدی پیدا کنند، با مشکلات مشابهی مواجه خواهند بود.
مطمئناً ناخشنودی یک کارگر یکی از مشکلات مربوط به کارکنان است که به وضوح کیفیت زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، اما این مشکل ، مشکلی جدی برای شریان های حیاتی یک سازمان نیز هست. هرچند که تعداد کمی از کارکنان واقعاً اعتراض نموده و به مدیریت می گویند که ناراضی هستند، در عوض خیلی از آنها به بروز رفتارهای انفعالی تهاجمی روی می آورند که برای سازمان مضر است.
“46 درصد از کارکنان بر این باورند که مدیریت با آنها با بی احترامی رفتار می کند”
نویسنده:
الناز تارخ- دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
elnaztarokh@gmail.com
چکیده
مدیریت ارتباط با مشتریان، رویکردی است که مشتریان را به عنوان هسته اصلی کسب و کار معرفی می کند و موفقیت شرکت را به مدیریت مؤثر روابط با آنها وابسته می داند بهعبارت دیگر، یک راهبرد کسب و کار برای انتخاب و مدیریت مشتریان به منظور بهینه سازی ارزش در بلند مدت است. این موضوع گاهی با مفهوم بازاریابی رابطهمند همپوشانی پیدا میکند، ولی هر چیزی که بازاریابی رابطهای خوانده میشود، نمیتواند واقعاً یک مدیریت ارتباط با مشتری تلقی شود، زیرا مدیریت ارتباط با مشتری بسیار گستردهتر بوده و رابطۀ فرد به فرد میان مشتری و فروشنده را در بر میگیرد. بازاریابان تا دیروز تنها در اندیشه یافتن مشتری بودند ولی امروزه بازاریابی یعنی رشد دادن مشتری، توجه به رضایتمندی وی، کیفیت از دیدگاه وی و در نهایت یعنی ایجاد مشتری وفادار میباشد و تمایل زیادی نسبت به وفاداری بوجود آمده است. سازمانها امروزه به دنبال وفادار ساختن مشتریان خود هستند چرا که جذب مشتریان جدید بسیار پر هزینه تر از حفظ مشتریان فعلی خواهد بود، در واقع بهترین مشتریان برای شرکت وفادارترین آنها هستند. بازاریابی رابطهمند به دنبال برقراری چنان روابطی با مشتریان هدف است که مجدداً در آینده از شرکت خرید کنند و دیگران را نیز به این کار ترغیب کنند. بهترین رویکرد جهت حفظ و نگه داری مشتریان این است که رضایتمندی فراوان در مشتری ایجاد کرد و آنچه را برای او ارزش تلقی می شود، مورد توجه قرار داد تا در نتیجه وفاداری او نسبت به شرکت مستحکم شود. مدیریت ارتباط با مشتری نیز در پی ارائه ارزشهای بیشتر برای مشتری و دستیابی به مزایای ملموس و غیر ملموس ناشی از این رابطه است. در این پژوهش سعی شده میزان تاثیر مدیریت ارتباط با مشتری را بر رضایت مشتریان و وفاداری آنها به نام تجاری بررسی شود.
واژگان کلیدی
مدیریت ارتباط با مشتری، رضایت مشتری، وفاداری مشتری، وفاداری برند (نام تجاری)
مدیریت ارتباط با مشتری معمولا با تغییر فرایند تجاری و معرفی تکنولوژی اطلاعات جدید سر و کار دارد، همچنین رهبری موثر نقش مهمی را ایفا میکند، زیرا رهبران بر محیط خارجی سازمان نظارت می کنند. آنها اغلب در بهترین نقطه برای تعیین چشم انداز و جهت استراتژیک پروژه های مدیریت ارتباط با مشتریان قرار میگیرند.
بعلاوه، رهبران در تعیین و نظارت بر عملکرد و توانمندسازی و انگیزش پرسنل کلیدی دارای نفوذ، قدرت و تاثیر گذاری هستند.
نویسنده : میترا اسفندیاری
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران
mitra_esfandiarii@yahoo.com