آزمایش ریچارد وایزمن در رابطه با شانس
ریچارد وایزمن از سال 1994 تحقیقی را شروع کرد در رابطه با شانس. این تحقیق 10 سال طول کشید. او میخواست بداند چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضیها را میزند، اما سایرین از آن محروم میمانند.
وی آگهی در روزنامههای سراسری چاپ کرد. او از افرادی که خود را خوششانس و بدشانس میدانند خواست تا با او تماس بگیرند.
700 نفر برای شرکت در مطالعه وایزمن داوطلب شدند. طی 10 سال تحقیق وایزمن بارها با آنها مصاحبه شد، زندگیشان زیر نظر گرفته شد و از آنها خواسته شد در آزمایشهایی شرکت کنند.
استاد دانشگاه هارتفوردشایر کلید خوششانسی و بدشانسی را در افکار و کردار این افراد دانست.
او با ترتیب دادن آزمایشی سعی کرد بفهمد آیا این مساله ناشی از توانایی آنها در شناسایی چنین فرصتهایی است یا نه. او به هر دو گروه افراد خوششانس و بدشانس روزنامهای داد و از آنها خواست آن را ورق بزنند و بگویند چه تعداد عکس در آن هست.
به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ وسط روزنامه قرار داده شده بود که میگفت: اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که این آگهی را دیدهاید، 250 پوند پاداش خواهید گرفت. این آگهی نیمی از صفحه را پر کرده بود و با حروف بسیار درشت چاپ شده بود. با اینکه این آگهی کاملاً خیرهکننده بود، اما افرادی که احساس بدشانسی میکردند عمدتاً آن را ندیدند، در حالی که اغلب افراد خوششانس متوجه آن شدند.
مطالعه ریچارد وایزمن نشان داد افراد بدشانس عموماً عصبیتر از افراد خوششانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها را در توجه به فرصتهای غیرمنتظره مختل میکند، در نتیجه آنها فرصتهای غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر امور از دست میدهند.
این روانشناس تجربی پنج معیار شخصیتی در رابطه با خوششانسها و بدشانسها ارائه داد؛ سازشکاری، وظیفهشناسی، برونگرایی، روانرنجوری و جسارت. اگرچه در مورد سازشکاری و وظیفهشناسی تفاوتی بین خوششانسها و بدشانسها وجود نداشت، اما وایزمن تفاوتهای چشمگیری را در برونگرایی، روانرنجوری و جسارت یافت.
برونگرایی افراد خوششانس به طور مشهودی سرتر از بدشانسها بود. وایزمن عقیده داشت برونگرایی از سه طریق، معاشرت با افراد بیشتر، بهره بردن از گیرایی اجتماعی و در تماس بودن با افراد، احتمال برخورد خوششانسها را با پیشامدهای خوشاقبال به نحو چشمگیری افزایش میدهد. برای مثال افراد خوشاقبال اغلب دو برابر بدشانسها لبخند بر لب دارند و نگاهشان بیشتر با دیگران درگیر است که به برخوردهای اجتماعی و ایجاد فرصتهای بیشتر منجر میشود.
برای مثال وقتی به مهمانی میروند چنان غرق یافتن جفت بینقصی هستند که فرصتهای عالی برای یافتن دوستان خوب را از دست میدهند. آنها به قصد یافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق میزنند و از دیدن سایر فرصتهای شغلی باز میمانند. افراد خوششانس آدمهای راحتتر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستوجوی آن هستند میبینند. ش
شاخص روانرنجوری میزان آسودگی یا اضطراب فرد را میسنجد و طبق یافته وایزمن، خوششانسهای مضطرب نصف بدشانسها بودند، چون خوششانسها خیالشان راحتتر از بقیه است و به فرصتهای تصادفی (حتی در زمانی که انتظارش را ندارند) توجه نشان میدهند.
علاوه بر این ریچارد وایزمن دریافت که خوششانسها جسارت خیلی بیشتری هم نسبت به بدشانسها دارند. افراد خوششانس در زندگی پذیرای تجربههای جدید هستند. پایبندی به عرف ندارند و عاشق پیشبینیناپذیریاند. خوششانسها به خودی خود بیشتر سفر میکنند، با فرصتهای تازه رودررو میشوند و از موقعیتهای منحصر به فرد استقبال میکنند. البته انتظارات هم نقش مهمی در شانس ایفا میکند. افراد خوشاقبال در انتظار وقوع چیزهای بهتری هستند و با روبهرو شدن، از آنها بهره میبرند. اما حتی در مواجهه با بدبیاری هم خوششانسها شکستشان را به اقبالی بلند تبدیل میکنند.